وکیل!!!

باز هم در جلسه دیگری از شورای شهر شرکت کردم واقعيتش اینجاست که همین الان هم در جلسه هستم حضور بهزاد اسفندیاری در جلسه شورای شهر بعد از ماه ها نکته جالبی بود رسم مهمان نوازی در شورای شهر جدید تر از همه جاست برای خودشان چایی آوردند اما خبرنگاران و مهمانان هم که ... اینجا کاسه کوزه ها سر آقای شعبانی شکست که نبود!!!

شهردار نیست اما عده ای از مردم دعوت شده اند که کارشان با حضور توام شهردار و شورای شهر انجام می شود ارباب رجوعی آمد و کمی بحث و جدل شد و با توهین دبیر شورای شهر به اوج رسید و با پادرمياني رییس وتذکر به دبیر خاتمه یافت نیم ساعت پیش هم یک نفر آمده بود برای آسفالت بلوار غدیر آخرش این شد که حاج ابراهیم همایون گفت شما یک وکیل اينجا دارید! یک بنده خدایی گفت وکیل کیست؟

حاجی گفت : من

دست آخر هم وقتی مهیار قیصری و وحید همایون از طرح قانونی یک بنده خدایی حمایت می کردند مععترض شد و آنها را با عبارت" این دو تا" خطاب قرار داد که نزدیک بود دوباره شلوغ شود

خدایا این حاجی را از ما نگیر

یادم رفت بگم ساعت شروع جلسه علنی ساعت 6 بود اما وقتی رسیدیم گفتند بفرمایید بیرون جلسه خصوصی است اخرش هم گفتند جلسه خصوصی است این جماعت می خواهتد برای آینده ما برنامه ریزی کنند ولی توی تنظیم جلسه خودشان مانده اند

این نیز بگذرد!!!

+ نوشته شده در سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 20:50 توسط مهدی توکلی |

روزهایی مزخرف در عالم خبرنگاری!!!

در زندگی هر خبرنگاری روزهایی مزخرف وجود دارد که تداعی کنندۀ داستان همان شاعری است که گفت" چون قافیه تنگ آید—شاعر به جفنگ آید"؛ روزهایی که واقعأ نمی دانی چه بگویی و چگونه توضیح دهی! واقعیتش این است که دیروز که از جلسه شورای شهر بیرون می آمدم، دلم می خواست به زمین و زمان گیر بدهم! حقیقتا انتقاد خونم به اوج خودش رسیده بود، فقط نمی دانستم به شورای شهر باید گیر بدهم یا شهرداری یا خودم و شما؟...

یادداشتهای بچه های پایین شهر

24 خرداد تیر خلاص را می زنیم/حرفهایم در داستان جومونگ ثابت شد!

نوشته‌های پیشین

آرشیو موضوعی

برچسب‌ها

نویسندگان

پیوندها